مادرم میگفت:عاشقی یک شب است و پشیمانی هرار شب....اما اکنون
هزار شب است پشیمانم که چرا یک شب عاشقی نکردم.!
اینو نوشتم فک نکنین یوزر و پسوردمو فراموش کردم لازم به ذکر
است که بگم من انسان پیشرفته ایم.!!!!!!!!!!!!
نزدیک میشیم
اجرتون با:
امام حسین....................
...................................
.................................
..................................
................................
...............................
.............................
............................
..............................
واسه ما هم دعا کنین.
شاید فرجی شد عاقل شدیم!!!!!!!!!!!...
به آرامی آغاز به مردن می کنی
اگر سفر نکنی،
اگر کتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی.
به آرامی آغاز به مردن می کنی
زمانی که خود باوری را در خودت بکشی،
وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند.
به آرامی آغاز به مردن می کنی
اگر برده عادات خود شوی،
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی،
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی،
اگر رنگ های متفاوت به تن نکنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی.
تو به آرامی آغاز به مردن می کنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وا می دارند،
و ضربان قلبت را تندتر می کنند، دوری کنی.
تو به آرامی آغاز به مردن می کنی
اگر هنگامی که با شغلت یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی،
اگر ورای رویاها نروی،
اگر به خودت اجازه ندهی،
که حداقل یک بار در تمام زندگیت
ورای مصلحت اندیشی بروی.
امروز زندگی را آغاز کن!
امروز مخاطره کن!
امروز کاری کن!
نگذار که به آرامی بمیری!
شادی را فراموش نکن
طرف اسم ایدیش زده جوجو میگم چند سالته میگه 50
حالا خدایی خودتون بگید این جوجو هست یا شترمرغ بالغ !؟
بیایم ظاهر بین نباشیم !
بعضیا ممکنه در ظاهر بیشعور بنظر بیان
اما وقتی باشون میگردیم و بیشتر میشناسیمشون
می بینیم که باطنن هم بیشعورن !
یه خانوم همسایه داریم که هر وقت میخواد پارک دوبل کنه
من با نیم کیلو تخمه میشینم تو تراس نیگاش میکنم …
نظریه جدید حیف نون :
مهم نیــس دیگران پشـــت سرم چی میگن
مهم اینه جرات ندارن تو روم اون حرفا رو بزنن !
وقایع زندگی به ۲ صورت میباشد :
اگه خوش بگذره ، اسمش خاطره ست
اگه پدرت در بیاد ، تجربه ست !
ده تا سنگک خریدیم ملت یه جوری نگاه میکنن
انگار پرادو سوار شدیم! والللا !
دقت کردین همیشه وقتی حوله رو تو حموم میخوای برداری
یکی از لباسات میفته رو زمین خیس میشه ؟!
طرف اسم ایدیش زده جوجو میگم چند سالته میگه 50
حالا خدایی خودتون بگید این جوجو هست یا شترمرغ بالغ !؟
بیایم ظاهر بین نباشیم !
بعضیا ممکنه در ظاهر بیشعور بنظر بیان
اما وقتی باشون میگردیم و بیشتر میشناسیمشون
می بینیم که باطنن هم بیشعورن !
یه خانوم همسایه داریم که هر وقت میخواد پارک دوبل کنه
من با نیم کیلو تخمه میشینم تو تراس نیگاش میکنم …
نظریه جدید حیف نون :
مهم نیــس دیگران پشـــت سرم چی میگن
مهم اینه جرات ندارن تو روم اون حرفا رو بزنن !
وقایع زندگی به ۲ صورت میباشد :
اگه خوش بگذره ، اسمش خاطره ست
اگه پدرت در بیاد ، تجربه ست !
ده تا سنگک خریدیم ملت یه جوری نگاه میکنن
انگار پرادو سوار شدیم! والللا !
دقت کردین همیشه وقتی حوله رو تو حموم میخوای برداری
یکی از لباسات میفته رو زمین خیس میشه ؟!
عشق ،یعنی که تکان خورده و سرپا بشویم
زورکی هم که شده در دل هم جا بشویم
دست در دست هم اصلا ندهیم و نرویم
مگر آن وقت که دیوانه و تنها بشویم
عینک تیره و تیپ و هیجان و بلوتوث
همه جا چشم به راه اس ام اس ها بشویم
عشق ، یعنی من و تو ، هیچ نگوییم به هم
زیر عینک خرکی محو تماشا بشویم
تکیه بر هیچ نهادی ندهیم و خودمان
خودکفایی بنماییم و متکّا بشویم
گر که دیدیم که پولی به زمین افتاده ست
متفاهم ، متبسّم شده ، دولّا بشویم
عشق ، یعنی که فقط عاشق پیتزا نشویم
گاه بریانی و گاهی لازانیا بشویم
نتواند احدی تفرقه ایجاد کند
جمعمان را بزند برهم و منها بشویم
آنقَدَر کم شود این فاصله هامان که شود
جلوی تاکسی ِ شهری من و تو ، "ما " بشویم
عشق ، یعنی من وتو راز دل هم باشیم
نه که مشهور تر از وامق و عَذرا بشویم
من وتو ؟...نه !...تو و من ...ما ؟...تو و من ؟...نه !...من وتو
بختمان یار شود آدم و حوّا بشویم
چشش از میوه ی ممنوع ؟ - همین باد حلال !
با همین طنز دلی صاحب فتوا بشویم
عشق ، یعنی دل من با دل تو جور شود
"بشوم " با " بشوی " جمع شود ، تا " بشویم "
من وتو پنجره هستیم پر از گرد وغبار
شیشه را پاک نماییم که زیبا بشویم
- نه که آن پنجره باشیم به ماشین ِ طرف
وقت آشغال پرانی همه جا وا بشویم –
آنقَدَر صبر که شاید علفی سبز شود
پای هم پیر شویم و متوفّی بشویم !
اما دختر خانوم عصبانی شد و درخواست پسر رو رد کرد
بعدم پسر رو تهدید کرد که اگه دوباره براش مزاحمت ایجاد کنه ، به حراست میگه.
روزها از پی هم گذشت و دختره واسه امتحان از پسره یک جزوه قرض گرفت و داخلش نوشت :
من هم تورو دوست دارم ، ببخشید که اگه اون روز رنجوندمت. اگه منو بخشیدی بیا و باهام صحبت کن و دیگه ترکم نکن
ولی پسر دانشجو هیچوقت دیگه باهاش حرف نزد.
چهار سال آزگار گذشت و هردو فارغ التحصیل شدند. اما پسره دیگه طرف دختره نرفت!!!
نتیجه اخلاقی این ماجرا : پسر های مهندس هیچوقت لای کتاب ها و جزوه هاشون رو باز نمیکنند!!!