load ing...

action blog

load ing...

action blog

this weblog powered by manoochehr.jamali

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
  • ۹۳/۰۸/۱۷
    god
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۹۳/۰۸/۱۷
    god
مطالب پربحث‌تر
  • ۹۱/۱۰/۲۱
    M&F
آخرین نظرات
  • ۸ مهر ۹۳، ۱۴:۴۷ - Afshin 72
    :((
  • ۹ فروردين ۹۳، ۰۸:۱۵ - ✘ y мσяÐέ
    :|
نویسندگان
۰۷
شهریور
۰۷
شهریور
نرم افزاری مفید وقدرتمند می باشد که سرعت اتصال اینترنت شما را به میزان قابل ملاحظه ای افزایش می دهد. این نرم افزار یکی از بهترین تنظیم کننده های مودم موجود در بازار می باشد، این برنامه این امکان رابرای شما فراهم می آورد تا بتوانید با سرعت بیشتری انتقال فایل از طریق اینترنت یا شبکه های محلی را انجام داده و نیز سریعتر صفحات اینترنتی را مرور نمایید، چنانچه شما یک کاربر اینترنت با استفاده از نوع اتصال Dial-Up می باشید و از قطع شدن مرتب اتصال اینترنت و یا سرعت کم رنج می برید، با استفاده از این برنامه قادر خواهید بود به سرعت این مشکل را برطرف نمایید.

این برنامه تنها با اتصال های اینترنت از نوع Dial-Up کار نمی کند بلکه با خطوط اینترنت پرسرعت مانند DSL, ADSL, Cable, ISDN نیز کار نموده و می تواند مدت زمانی را که برای دانلود فایلهای موزیک یا فیلم بزرگ مورد نیاز می باشد را کاهش دهد.


قابلیتهای کلیدی نرم افزار PGWARE Throttle :
ایجاد تغییرات مستقیم در رجیستری سیستم و فایلهای سیستمی به منظور افزایش سرعت دانلود و آپلود از اینترنت
تنظیم خودکار تنظیمات و ایجاد تغییرات برمبنای کامپیوتر و مشخصات فنی مودم کاربر
سازگاری با تمامی مودم های Dial up, DSL, ADSL, Cable, ISDN و ارتباطات اینترنت ماهواره ای
افزایش سرعت انتقال در اینترنت و نیز سرعت شبکه داخلی برای انتقال PC به PC
واسط گرافیکی مدرن و ساده با قایلیت فراگیری آسان که تمامی تنظیمات رابسرعت تغییر می دهد
افزایش سرعت وبگردی و مرور صفحات اینترنتی
جلوگیری از قطع اتصال اینترنت و پایداری اتصال اینترنت

۰۶
شهریور
اهل اینجا نیستم !
روزگارم ابری است.
تکه نانی نایاب،
خرده هوشی مشقی،
سر سوزن ذوقی.
مادری دارم من، که فقط مادرم است!
دوستانی که پر از تزویرند.
و خدایی که عجب نزدیک است!
پشت آن پستوها، زیر آن بته نحس.
توی آبادی دور،
روی قانون هوس.

من مسلمانم.
قبله ام تکراری است.
جانمازم مرداب، مهرم تاریکی.
سقف سجاده‌ی من.
من وضو با خم ابروی اتاقم دارم.
در نمازم جریان دارد خواب، جریان دارد رنگ.
پستی از پشت نمازم پیداست:
همه ذرات وجودم متجنس شده است.
من نمازم را وقتی می خوانم
که دلم تنگ شود
که اذانش را غم، گفته باشد سر گلدسته‌ی ترس.
من نمازم را،پی تکبیرة الاحرام دلم می خوانم.
پی قد قامت صبح.
کعبه ام کنج اتاق،
کعبه ام در بستر مردی دیگر،
به خودم می خندد.

کعبه ام مثل نسیم، می‌رود باغ به باغ،
می‌رود تخت به تخت.
حجرد الاسود من بوی لجن می گیرد.
اهل اینجا نیستم.
پیشه ام نزویر است:
گاه گاهی هوسی می سازم با ننگ، می فروشم به شما
تا به آواز وجودم که در آن زندانی است
غصه تان تازه شود.
چه خیالی، چه خیالی... می دانم
دخترم بی جان است.
خوب می دانم
ماجراجویی او پنهانی است.
اهل اینجا نیستم.
نسبم شاید برسد
به دروغی در هند، به سفالینه ای از خاک " حیات"
نسبم شاید،
به زن فاحشه ای در ده بالا برسد.

پدرم پشت دوبار آمدن دلهره ها، پشت دو وهم
پدرم پشت همان بته که خود می دانی،
پدرم پشت خدایش مرده است.
پدرم وقتی مرد، آسمان ها ایستاد.
مادرم زیبا شد،
خواهرم احساس تعلق می کرد.

پدرم وقتی مرد، پاسبان ها که نبودند ولی
تک سواری به خدا می خندید.

مرد کفاش از من پرسید: چند من خربزه می خواهی؟
من از او پرسیدم: تو مگر بقالی؟!!
پدرم آدم خوبی به نظر می‌آمد
همه کاری می کرد
به گمانم حالا،
در جهنم باشد.

باغ ما آن طرف رود دروغ،
باغ ما بستر تنهایی بود.
باغ ما نقطه‌ی برخورد حیات و هوس و فحشا بود.
زندگی در آن روز،
چیزی بود شبیه یک خواب.

زندگی چیزی بود
مثل یک بازی یک طرفه.

مثل احساس گناه
تکراری!!

زندگی در آن وقت حوض پر فاحشه بود.
طفل پاورچین پاورپین
دور شد کم کمک از کوچه‌ی تزویر و ریا.
پای خود را بستم،
به حیات دختری

در آن طرف کوچه ی عشق.
بوی کمپوت گلابی می داد،
لحظه ها مان زیر نور مهتاب.
من به مهمانی دنیا رفتم:
من به دشت اندوه،
من به باغ عرفان
من به جایی در همین نزدیکی
زیر این تابش درد
به تماشای خدایم رفتم.
رفتم از پله‌ی پوسیده‌ی مذهب بالا.
تا ته کوچه ی شک.
من به دیدار کسی رفتم در آن سر عشق.
که انگار نبود!

چیز ها دیدم در روی زمین:
کودکی دیدم هنگام دعا
دست‌هایش خم بود!

قفسی دیدم ،عشق در آن زندانی
من خدایی دیدم که پرپر می زد.
ژنده ای دیدم هنگام زنا،
به حیات همه مان
می خندید!

نردیانی دیدم
که کسی رفتن از آن بالا را،
در یاد نداشت.

دستمالی دیدم
بوی خون می داد.

شاعری دیدم که حیاتش کج بود!
من الاغی دیدم،
به خدا می گفت: عجب!

من کتابی دیدم
بوی اقاقی می داد.

من گدایی دیدم
آدم می فروخت.

و خدا را به تماشای خودش می خواند
هنگام گناه.

چیزهایی دیدم
خالی از بحث و دلیل.

چیزهایی مثل یک هاون سرخ.
چیزهای دیدم
که بماند!!

شاید آنها را روزی
جایی
بنویسم با خون
و بخوانم آرام.
_ مادرم آن پایین
با زن همسایه

خواهرم را می کشت.
پدرم زنده نبود...

۰۶
شهریور

زندگی یک بازی دردآوراست

زندگی یک اول بی آخر است

زندگی کردیم اما باختیم

کاخ خود را روی دریا ساختیم

لمس باید کرد این اندوه را

بر کمر باید کشید این کوه را

زندگانی با همین غمها خوش است

با همین بیش و همین کم ها خوش است

زندگی کردیم و شاکی نیستیم

بر زمین خوردیم و خاکی نیستیم

۳۱
مرداد

 داد معشوقه به عـــــــــــــاشق پیغام

که کند مـــــــــــــادر تو با من جنگ

هر کجا بیندم از دور کـــــــــــــــــند

چهره پر چین و جبین پــــــر آژنگ

با نگاه غضب آلــــــــــــــــــــود زند

بر دل نازک من تیر خــــــــــــدنگ

از در خانه مرا طـــــــــــــــــرد کند

همچو سنگ از دهن قـــــــــلماسنگ

مادر سنگ دلت تا زنــــــــــــده ست

شهد در کام من وتست شـــــــــرنگ

نشوم یک دل و یک رنگ تــــــو را

تا نسازی دل او از خــــــــون رنگ

گر تو خواهی به وصالم بــــــــرسی

باید این ساعت بی خـــوف و درنگ

روی و سینه ی تنــــــــــــگش بدری

دل برون آری از آن سینـه ی تــنگ

گـــــــــرم وخونین به منش باز آری

تا بـــــــرد زآینه ی قلبــــــــــم زنگ

عــــــــاشق بی خـــــــــــرد ناهنجار

نه بل آن فاسق بی عصمت و نــنگ

حــــــــرمت مادری از یـــــــاد ببرد

خیره از بـــــــــــاده و دیوانه زبنگ

رفت و مـــــــــادر را افکند به خاک

سینه بـــــــدرید و دل آورد به چنگ

قصد سر منزل معشوق نــــــــــــمود

دل مـــــــــادر به کفش چون نارنگ

از قضا خورد دم در به زمــــــــــین

و انـــــــــدکی سوده شد او را آرنگ

وآن دل گرم جـــــــــان داشت هنوز

اوفتاد از کف آن بی فــــــــــــرهنگ

از زمین باز چو برخـــــــاست نمود

پی بــــــــــــــــــــــرداشتن آن آهنگ

دید کز آن دل آغشته به خـــــــــــون

آید آهسته بـــــــــــــــرون این آهنگ

آه دست پسرم یافت خــــــــــــــراش

آه پای پسرم خــــــــــــورد به سنگ

 

۳۱
مرداد

بنی آدم اعضای یکدیگرند
که برخی از آن‌ها به باقی سرند

کمی از پزشکان از آن دسته اند
که بر کسب قدرت کمر بسته اند

چو عضوی به درد آورد روزگار
در آرند از روزگارش دمار

پس از حال و احوال با دردمند
رقم های بالا طلب می کنند

مریضی اگر سرفه بنمود سخت
به تجویز ایشان ضروری‌ست تخت

بخوابد شبی توی دارالشفا
دو میلیون بسُلفد برای دوا

به سر کیسه کردن شدند اوستاد
بدا آن‌که کارش به ایشان فتاد

اگر مشکلی بود حل می کنند
به هر نحو باشد عمل می کنند

وگر مشکلی حل شود با دوا
عمل می کنندش در آن راستا

به قدری بیاید به اعضا فشار
که عضو دگر را نماند قرار

شود مستمند او به انواع وام
به پایان رسید این سخن، والسلام

لذا، ای مدیرعامل بانک ما!
سر کیسة وام را شل نما

اگر شل نکردی سرش را کمی
نشاید که نامت نهند آدمی

۳۱
مرداد

۳۱
مرداد

 

۳۰
مرداد
برای ورود به بازی به صورت تمام صفحه بر روی دانلود کلیک کنید!

دانلود

با تشکر.منوچهر جمالی

۳۰
مرداد