آخروعاقبت حسادت به گربه!
شنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۱، ۰۱:۲۸ ب.ظ
مردی
از این که زنش به گربه خانه بیشتر از او توجه می کرد ناراحت بود، یک روز
گربه را برد و چند تا خیابان آن طرف تر ول کر. ولی تا به خانه رسید، دید
گربه زود تر از اون برگشته خونه، این کار چندین دفعه تکرار شد و مرد حسابی
کلافه شده بود. بالاخره یک روز گربه را با ماشین گرداند، از چندین پل و
رودخانه پارک و غیره گذشت و بالاخره گربه را در منطقه ای پرت و دور افتاده
ول کرد. آن شب مرد به خانه بر نگشت... آخر شب زنگ زد و به زنش گفت: اون
گربه کره خر خونه هست؟
زنش گفت: آره.
مرد گفت: گوشی رو بده بهش، من گم شدم!
زنش گفت: آره.
مرد گفت: گوشی رو بده بهش، من گم شدم!
- ۹۱/۰۵/۲۸
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.