load ing...

action blog

load ing...

action blog

this weblog powered by manoochehr.jamali

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
  • ۹۳/۰۸/۱۷
    god
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۹۳/۰۸/۱۷
    god
مطالب پربحث‌تر
  • ۹۱/۱۰/۲۱
    M&F
آخرین نظرات
  • ۸ مهر ۹۳، ۱۴:۴۷ - Afshin 72
    :((
  • ۹ فروردين ۹۳، ۰۸:۱۵ - ✘ y мσяÐέ
    :|
نویسندگان

۱۹۲ مطلب توسط «load ing» ثبت شده است

۲۵
تیر
مأمور بنده خدا آمده دم در سوال‌هایی میکنه که نمونه ای از سوال‌هایی که ازم پرسید رو براتون می‌نویسم که ببینید حق با من بود یا نه.

تصور کنین. طبقه پنجم یک برج ۱۵ طبقه.

مامور سرشماری: منزل شما به آب لوله کشی مجهز هست؟

من: «پ نه پ»، چاه داریم توی زیرزمین با دلو آب میکشیم میاریم بالا.

مامور سرشماری: این که توی قسمت فرزند نوشتین دخترتونه؟

من: «پ نه پ»، دختر همسایمونه، من چون عقده بابا بودن دارم، روزا میاد اینجا من ادای باباشو در میارم.

مامور سرشماری: آیا شما شهرنشین هستین؟

من: «پ نه پ»، اینجا برره ست، ما تابلوش رو عوض کردیم گذاشتیم الهیه.

مامور سرشماری: سرویس بهداشتی داخل منزل هست؟

من: «پ نه پ» هر کی هرجا دلش خواست خودش رو ول میکنه

مامور سرشماری: پنجره نورگیر داخل منزل هست؟

من: «پ نه پ»، تمامش رو گل گرفتیم که خودمون رو آماده کنیم واسه خواب زمستانی

مامور سرشماری: سند منزلتون مسکونیه؟

من: «پ نه پ» تجاریه، منتها ما چون عقل نداریم، ازش مسکونی استفاده میکنیم.

مامور سرشماری: آیا منزل شما مجهز به سیستم سرمایشی، گرمایشی هست؟

من: «پ نه پ»، هم دیگر رو موقع گرما “فوت” میکنیم موقع سرما “ها” میکنیم

مامور سرشماری: منزل شما اتاق خواب دارد؟

من: «پ نه پ» ما از اونجایی که مرتاضیم، شبا روی نرده تراس میخوابیم.

مامور سرشماری: برای روشنایی منزلتان از نیروی برق استفاده میکنید؟

من: «پ نه پ»، دوتا مشعلدار استخدام کردیم، شبا میان خونمون رو روشنایی میبخشن.

۲۵
تیر
والپیپر موبایل
والپیپر موبایل
والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

والپیپر موبایل

۲۵
تیر
این مجموعه شامل ۱۱ زنگ جدید برای موبایل می باشد

که با کیفیت بالا و حجم پایین تنظیم شده است


جهت دانلود زنگ موبایل های جدید ۲۰۱۰ اینجا کلیک کنید

۲۵
تیر
من به شدت به نورUV خورشید حساسیت دارم، به طوری که اگر در زیر نور خورشید در روز روشن از خانه بیرون بیایم پوست بدنم می‌سوزد و تاول می‌زند. به همین دلیل، مجبورم در شب از خانه بیرون بیایم و به گردش بپردازم. این وضعیت باعث شده است تا لقب «زن خون‌آشام» را به من نسبت بدهند.
روزنامه‌های استرالیا اعلام کردند که یک زن جوان به دلیل حساسیت شدید به نور خورشید مجبور است همانند خون‌آشام‌ها در یک خانه تاریک و سرد زندگی کند.

به گزارش ایسنا، «کری تورن تون» که اهل منطقه «وربی» در استرالیاست در این‌باره به رسانه‌های رسمی این کشور عنوان کرد: من به شدت به نورUV خورشید حساسیت دارم، به طوری که اگر در زیر نور خورشید در روز روشن از خانه بیرون بیایم پوست بدنم می‌سوزد و تاول می‌زند. به همین دلیل، مجبورم در شب از خانه بیرون بیایم و به گردش بپردازم. این وضعیت باعث شده است تا لقب «زن خون‌آشام» را به من نسبت بدهند.

به گزارش ایسنا، این زن ۳۱ ساله در ادامه به روزنامه دیلی‌میل، خاطرنشان کرد: برای رهایی از اشعه‌های خورشید تقریبا چهار هزار پوند به صورت ماهانه خرج می‌کنم. تمام شیشه‌ها و پنجره‌های منزل را با حفاظ پوشانده‌ام و مجبورم پیش از طلوع خورشید به محل کار رفته و پس از تاریک شدن هوا به منزل بازگردم.

براساس گزارش رسانه‌های رسمی استرالیا، این زن جوان در صورت سوختگی و ایجاد تاول بر روی پوستش مجبور است با لباس‌های خیس بخوابد

۲۵
تیر
بچه ها می گن تو اهل سینمایی … ما سر یه چیز دعوامون شده … مگه راکی همون رمبو نیست ؟!؟ البته اگه خوابی لازم نیست الان اس ام اس کنی، فردا صبح هم بگی مشکلی نیست. ولی ما رو بی خبر نذار

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

باز هم ضایع شدم! گوشیت سایلنت بود!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

میخواستم ببینم شب‌ها که میخوای بخوابی، گوشیتو خاموش می‌کنی که سر کارت نزارن؟

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

شده خواب ببینی که وقتی خوابیدی تو خواب داری خواب میبینی که خوابی و داری می خوابی و خواب خوابو میبینی که در اون حالی که تو خواب داری خواب خواب رو میبینی تو خواب همونطور که خوابی یکی دیگه هم مثل خودت خوابه و تو خوابش خوابه خوابو میبینه و همین طور که خوابیده تو خواب به تویی که خوابی بگه:چقدر سرکاری؟

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

این SMS تنها برای بیدار کردن شما ارسال شده و هیچ ارزش دیگری ندارد حالا می تونی بری بخوابی شب بخیر……

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

پاشو سرت از رو متکا افتاده پایین

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اس ام اس نیمه شب
از اونجایی که شتر در خواب بیند پنبه دانه،گهی لپ لپ خورد گه دانه دانه، وظیفه خودم دونستم بیدارت کنم! آخه داشتی بالشتتو می خوردی!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ببخشید که دیر وقته ولی یه سوال داشتم که خیلی وقت میخواستم ازت بپرسم که الآن یادم اقتاد : ایران به کشورهای دیگر نفت میفروشه بشکشو پس میگیره یا با بشکه میده؟!؟!؟!؟
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

سلام …. تو رو خدا ببخش … نمی‌خواستم این موقع شب بیدارت کنم ….. واقعاً ببخش …. سعی کن درکم کنی … من موبایلم گم شده زنگ بزن به گوشیم تا ببینم کجاست !. شرمنده‌ام

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ای بابا هر شب من باید عین اسکلا با اس ام اس بیدارت کنم ؟ خوب خودت مث بچه ادم پاشو دیگه

اگه خوابی بیدار شو .اگه بیداری بشین .اگه نشستی پاشو راه برو .اگه راه میری بدو. اگه میتوی یه پشتک بزن و خوشحال باش که از طرف من یه اس ام اس اومده واست

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

با سلام اینجا تهران است. ساعت ۳ بامداد … صدای مردم آزار

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

شرکت ال جی شما را به ادامه خواب دعوت می کند…!!


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

قوز بند و کتف بند پاک سمن بخرید و ببینید چه خوب شما را به ادامه خوابی که در خواب میدید دعوت میکن

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ببین یکی میخواست از خواب بیدارت کنه من نذاشتم
کار خوبی کردم؟

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ببخشید که مزاحمت شدم میخواستم بگم شبا که ما میخوابیم آقا پلیسه بیداره

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

سلام اس ام اس زدم بگم نماز یادت نره ۴ ساعت دیگه باید بیدار شی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

این اس ام اس رو تا دو روز نخون
.
.
میگم نخون
.
.
نرو پایین
.
.
بیخیال شو
.
.
نه نمیشه بهت اعتماد کرد همون دو روز دیگه بهت میدم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

هیچی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

به یارو می گن…





به تو چه که به یارو چی می گن؟

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اگه بگن آشغالارو ببر پایین حال نداری!

اما برای فضولی این همه راه میای پایین!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اگه خوابیدی بیدار شو اگه بیداری بشین اگه نشستی بلند شو راه برو اگه راه میری بلند شو پشتک بزن و خوشحال باش که از طرف من واست اس ام اس اومده

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

مشترک گرامی این اس ام اس برای بیدار کردن شما در نیمه شب فرستاده شده است لطفا پس از خواندنش لبخند بزنید و سعی کنید دوباره بخوابید !

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

شرمنده به خدا، آره میدونم خواب بودی، خوب بابا فحش نده دیگه، کارت داشتم که بیدارت کردم.

میخواستم بدونم ماهی وقتی غذا میخوره، آب نمیره تو دهنش؟

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اومدم ازت معذرت خواهی کنم . میدونم خیلی تعجب کردی که واسه چی ؟ بعد وقتی میگم نمیفهمی ناراحت میشی .
آخه الان مگه ساعت ۳ نصفه شب نیست . خب واسه اینکه نصفه شب بیدارت کردم اومدم ازت عذرخواهی کنم . میشه منو ببخشی !

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

می خواستم یه چیز مهم رو بگم پاهات از زیر لحاف اومده بیرون . یه وقت سرما نخوری!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ببین عزیز دلم پاشو………..
اگه پا نشی قهر میکنما………….
خب دلم برات تنگ شده…………
جون من پاشو…………
پاشدی………….
افرین عزیزم…………
حالا که پاشدی ماچم کن بگیر بخواب!

۲۵
تیر
عزیز دلم اگه تمومه تمومه تمومه دنیا جمع بشن بخوان تورو از من بگیرن
میگم چرا شما زحمت کشیدین!!!
خودم می آوردمش !

—————————

هرگز ندیدم بر لبی لبخند زیبای تو را

هرگز نمی گیرد کسی در قلب من جای تو را

.
.
هیجان زده نشو پشت خاور نوشته بود

—————————

.
.
.
.

من که با تو تعارف ندارم
اگه چیزی بود همون بالا می گفتم دیگه !!!

—————————
های، ساری، آی هو نو اس‌ام‌اس فور یو تودی! هی، آی سید نو اس ام اس فور یو! در ایز نو اس‌ام‌اس فور یو! الاغ، میگم اس‌ام‌اس برات ندارم، حالا هی بخون!!!

۱۵
تیر
فرهاد و هوشنگ هر دو بیمار یک آسایشگاه روانى بودند. یکروز همینطور که در کنار استخر قدم مى زدند فرهاد ناگهان خود را به قسمت عمیق استخر انداخت و به زیر آب فرو رفت.
هوشنگ فوراً به داخل استخر پرید و خود را در کف استخر به فرهاد رساند و او را از آب بیرون کشید.
وقتى دکتر آسایشگاه از این اقدام قهرمانانه هوشنگ آگاه شد، تصمیم گرفت که او را از آسایشگاه مرخص کند.
هوشنگ را صدا زد و به او گفت: من یک خبر خوب و یک خبر بد برایت دارم. خبر خوب این است که مى توانى از آسایشگاه بیرون بروى، زیرا با پریدن در استخر و نجات دادن جان یک بیمار دیگر، قابلیت عقلانى خود را براى واکنش نشان دادن به بحرانها نشان دادى و من به این نتیجه رسیدم که این عمل تو نشانه وجود اراده و تصمیم در توست. 

و اما خبر بد این که بیمارى که تو از غرق شدن نجاتش دادى بلافاصله بعد از این که از استخر بیرون آمد خود را با کمر بند حولة حمامش دار زده است و متاسفانه وقتى که ما خبر شدیم او مرده بود.
هوشنگ که به دقت به صحبتهاى دکتر گوش مى کرد گفت: او خودش را دار نزد. من آویزونش کردم تا خشک بشه...

حالا من کى مى تونم برم خونه‌مون ؟

۱۵
تیر
مرد بیکاری برای آبدارچی گری در شرکت مایکروسافت تقاضای کار داد. رئیس هیات مدیره با او مصاحبه کرد و نمونه کارش را پسندید.سرانجام به او گفت شما پذیرفته شده اید. آدرس ایمیل تان را بدهید تا فرم های استخدام را برای شما ارسال کنم.مرد جواب داد : متاسفانه من کامپیوتر شخصی و ایمیل ندارم.رئیس گفت امروزه کسی که ایمیل ندارد وجود خارجی ندارد و چنین کسی نیازی هم به شغل ندارد.

مرد در کمال ناامیدی آنجا را ترک کرد. نمی دانست با ده دلاری که در جیب داشت چه کند.تصمیم گرفت یک جعبه گوجه فرنگی خریده دم در منازل مردم ان را بفروشد. او ظرف چند ساعت سرمایه اش را دوبرابر کرد . به زودی یک گاری خرید. اندکی بعد یک کامیون کوچک و چندی بعد هم ناوگان توزیع مواد غذایی خود را به راه انداخت.

او دیگر مرد ثروتمند و معروفی شده بود. تصمیم گرفت بیمه عمر بگیرد. به یک نمایندگی بیمه رفت وسرویسی را انتخاب کرد. نماینده بیمه آدرس ایمیل او را خواست ولی مرد جواب داد ایمیل ندارم. نماینده بیمه با تعجب پرسید شما ایمیل ندارید ولی صاحب یکی از بزرگترین امپراتوریهای توزیع مواد غذایی در آمریکا هستید. تصورش را بکنید اگر ایمیل داشتید چه می شدید؟ مرد گفت احتمالا آبدارچی شرکت مایکروسافت بودم

۱۵
تیر
مردی دیروقت ‚ خسته از کار به خانه برگشت. دم در پسر پنج ساله اش را دید که در انتظار او بود. سلام بابا ! یک سئوال از شما بپرسم ؟ - بله حتماً.چه سئوالی؟ - بابا ! شما برای هرساعت کار چقدر پول می گیرید؟ مرد با ناراحتی پاسخ داد: این به تو ارتباطی ندارد. چرا چنین سئوالی میکنی؟ - فقط میخواهم بدانم. - اگر باید بدانی ‚ بسیار خوب می گویم : 20 دلار پسر کوچک در حالی که سرش پائین بود آه کشید. بعد به مرد نگاه کرد و گفت : میشود10 دلار به من قرض بدهید ؟ مرد عصبانی شد و گفت : اگر دلیلت برای پرسیدن این سئوال ‚ فقط این بود که پولی برای خریدن یک اسباب بازی مزخرف از من بگیری کاملآ در اشتباهی‚ سریع به اطاقت برگرد و برو فکر کن که چرا اینقدر خودخواه هستی. من هر روز سخت کارمی کنم و برای چنین رفتارهای کودکانه وقت ندارم. پسر کوچک‚ آرام به اتاقش رفت و در را بست. مرد نشست و باز هم عصبانی تر شد: چطور به خودش اجازه می دهد فقط برای گرفتن پول ازمن چنین سئوالاتی کند؟ بعد از حدود یک ساعت مرد آرام تر شد و فکر کرد که شاید با پسر کوچکش خیلی تند وخشن رفتار کرده است. شاید واقعآ چیزی بوده که او برای خریدنش به 10 دلار نیازداشته است. به خصوص اینکه خیلی کم پیش می آمد پسرک از پدرش درخواست پول کند. مرد به سمت اتاق پسر رفت و در را باز کرد. - خوابی پسرم ؟ - نه پدر ، بیدارم. - من فکر کردم شاید با تو خشن رفتار کرده ام. امروز کارم سخت و طولانی بود و همه ناراحتی هایم را سر تو خالی کردم. بیا این 10 دلاری که خواسته بودی. پسر کوچولو نشست‚ خندید و فریاد زد : متشکرم بابا ! بعد دستش را زیر بالشش بردو از آن زیر چند اسکناس مچاله شده در آورد. مرد وقتی دید پسر کوچولو خودش هم پول داشته ‚ دوباره عصبانی شد و با ناراحتی گفت : با این که خودت پول داشتی ‚ چرا دوباره درخواست پول کردی؟ پسر کوچولو پاسخ داد: برای اینکه پولم کافی نبود‚ ولی من حالا 20 دلار دارم. آیا می توانم یک ساعت از کار شما را بخرم تا فردا زودتر به خانه بیایید؟ من شام خوردن با شما را خیلی دوست دارم ...
۱۴
تیر

شهر من گم شده است!

آری شهر من گم شده است!

شهر من در زیر پوستین زمخت و ضخیمی مستور مانده است.

و عجبا که کنون هوای سردی چون گرد و غباری بر سطح رابطه ها پاشیده مانده است!

کجاست آن رفتگر تا بروبد خاک روی رابطه ها را؟کجاست آن جارو به دست شب های تاریک و سرد!

شهر من،تمدن شکل گرفته در یک ثانیه قبل از حسرت بوسیدن رخ معشوقی است!

کوچه کوچه شهر من!کاهگلی خانه های شهر من!بی شیشه پنجره های شهر من ،اما آرام!

در شهر من نه نگاهی به نگاهی نگران است!که نگاهی به نگاهی نگران است!

شهر من گم نبود!

شهر مرا گم کرده اند!

آنانی که بر خشت خشت دیوار این شهر مهر بطلان زده اند!